English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (487 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
connective U نشانه بین دو عملوند که نشان دهنده عملی است که باید انجام شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Boolean connective U حروف و نشانه ها در یک عمل Boolen که عملی که باید روی عملوندها انجام شود بیان میکند
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operated U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
op code U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند
operate U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operates U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
paragraph U حرف چاپ نشده که نشان دهنده رفتن نشانه گر به ابتدای خط بعد است
paragraphs U حرف چاپ نشده که نشان دهنده رفتن نشانه گر به ابتدای خط بعد است
dynamically U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
elevators U نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد
elevator U نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
monadic operator U عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند
operation U عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
three address instruction U دستوری که حاوی آدرس دو عملوند و محل نتیجه که باید ذخیره شود است
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
handing U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
hand U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
verbs U دستورالعمل انجام عملی
registering U انجام عملی به یک محرک
stop U انجام ندادن عملی
verb U دستورالعمل انجام عملی
register U انجام عملی به یک محرک
stops U انجام ندادن عملی
stopped U انجام ندادن عملی
stopping U انجام ندادن عملی
registers U انجام عملی به یک محرک
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
popped U بسرعت عملی انجام دادن
waste instruction U دستوری که عملی انجام نمیدهد.
pops U بسرعت عملی انجام دادن
pop U بسرعت عملی انجام دادن
prognosticative or ticatory U خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
avalanche U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
backwash U اضطراب یااشفتگی بعداز انجام عملی عواقب
avalanches U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
loads U کاری که باید انجام شود
load U کاری که باید انجام شود
backlogs U کاری که باید انجام شود
backlog U کاری که باید انجام شود
numeral U حرف یا نشانه که یک عدد را نشان میدهد
numerals U حرف یا نشانه که یک عدد را نشان میدهد
end U کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ends U کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ended U کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
concerted action U عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
languages U زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language U زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
threshold U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
thresholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
demonstrator U نشان دهنده
demonstrators U نشان دهنده
indicant U نشان دهنده
indicator U نشان دهنده
indicative U نشان دهنده
to have to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
accomplisher U انجام دهنده
complier U انجام دهنده
achiever U انجام دهنده
functor U انجام دهنده
performing U انجام دهنده
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
state- U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
stated U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
states U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
stating U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
illustrators U نشان دهنده تصویر کش
resilient U نشان دهنده فنری
counting balance U ترازوی نشان دهنده
illustrator U نشان دهنده تصویر کش
end U کد نشان دهنده انتهای خط
ended U کد نشان دهنده انتهای خط
ends U کد نشان دهنده انتهای خط
ring indicator U نشان دهنده حلقه
initialing U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
process U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
initials U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
entry U موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
processes U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
initialed U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialled U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initial U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialling U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
black book U دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
nil pointer U نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
groups U مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
group U مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
shifted U کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shift U کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shifts U کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
oil gage U عقربه نشان دهنده روغن
status board U تابلوی نشان دهنده وضعیت
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده امواج
ends U کد نشان دهنده انتهای رکورد
end U کد نشان دهنده انتهای رکورد
adumbrant U نشان دهنده طرح مختصرازچیزی
indicator U عقربه یاصفحه نشان دهنده
taximeter U نشان دهنده کرایه تاکسی
voltage indicator U دستگاه نشان دهنده فشارالکتریکی
control flag U پرچم نشان دهنده دستورات
episcope U دستگاه نشان دهنده تصاویر
ended U کد نشان دهنده انتهای رکورد
frequency indicator U دستگاه نشان دهنده فرکانس
steady state U مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
instructions U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instruction U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
consummative U تکمیل کننده انجام دهنده
boundary disclaimer U نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
to be on top of the world U تو آسمون ها بودن [نشان دهنده خوشحالی]
bathymetric contour U میزان منحنیهای نشان دهنده عمق
gas indicator U دستگاه نشان دهنده مقدار گاز
isobare U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
attitude indicator U دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
to feel on top of the world U تو آسمون ها بودن [نشان دهنده خوشحالی]
air hose coupling U دستگاه نشان دهنده ازدیاد باد
regulatory signs U علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
gauged U اندازه گیر عقربه نشان دهنده
quasi- U که نشان دهنده تعداد دستورات است
gauges U اندازه گیر عقربه نشان دهنده
isobar U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
external indicator U نشان دهنده وضع خارجی وسیله
station bill U لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
isobars U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
gauge U اندازه گیر عقربه نشان دهنده
situation map U نقشه نشان دهنده وضعیت جنگ
radix U عدد نشان دهنده اعشار صحیح
escape character U حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
pages U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
paged U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
bracket U علامت چاپ که نشان میدهد یک دستوالعمل یا عمل باید جداگانه پردازش شود
azimuth micrometer U وسیله نشان دهنده اجزای سمت هواپیما
marker U کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
arithmetic U علامتی که نشان دهنده یک تابع محاسباتی است .
position buoy U بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
azimuth equidistant projection U وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
colon U که نشان دهنده یک توقف در رشتهای از کلمات است
colons U که نشان دهنده یک توقف در رشتهای از کلمات است
heads up display U وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
drift signal U علایم نشان دهنده انحراف مسیر ناو
reverberation index U دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
markers U کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
agenda U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
agendas U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
branches U جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch U جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
end U کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
mark U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
marks U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
ended U کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
deictic U بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
marks U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
plus signs U که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
plus sign U که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
drift float U علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
compliance index U شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
zmarker beacon U برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
end U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
mark U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
earths U اتصالی در مدار که نشان دهنده پتانسیل صفر است
ends U کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ends U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
arrow head U پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
attitude gyro U الت نشان دهنده پروازی که توسط ژایرو کارمیکند
plus U که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
earth U اتصالی در مدار که نشان دهنده پتانسیل صفر است
ended U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
go to sleep U اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
references U نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference U نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
field U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
most significant bit U بیتی در کلمه که نشان دهنده بزرگترین مقدار یا وزن است .
fielded U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
fields U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
indicator U نمایش گرافیکی محل و استفاده پرچمهای نشان دهنده در برنامه
Manchester coding U نیمه اول دوره زمانی نشان دهنده مقدار بیت
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
1incentive
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com